شاید بتوان اینفلوئنسر مارکتینگ را اینطور تعریف کرد: استفاده از افرادی که شهرت و اعتبار خود را در شبکه های اجتماعی به دست آورده و طرفداران زیادی دارند، در جهت نمایش تبلیغات و برند سازی! تعریف سختی بود؟ سعی می کنم در آینده تعریف جامع تری بیابم. با ادنگاه همراه باشید تا کمی در مورد این شیوه ی کسب و کار صحبت کنیم.
چند روز پیش و در جریان یک جلسه ی کاری، یکی از همکاران حوزه دیجیتال مارکتینگ که برای همکاری با ادنگاه مهمان ما بود، جمله ای گفت که به شدت ذهن من را مشغول کرد: هیچ ابزار دقیقی برای اندازه گیری میزان موفقیت یک کمپین تبلیغاتی که از اینفلوئنسر مارکتینگ استفاده کرده باشید در دسترس نیست.
البته او این جمله را در قالب یک حقیقت پذیرفته شده بیان کرد، اما همین حقیقت در ظاهر درست به شدت فکرم را مشغول کرده بود. خوب به یاد دارم که زمانی که به سمت خانه برمی گشتم، این پرسش در ذهنم شکل گرفته بود که اگر هیچ ابزاری برای اندازه گیری موفقیت یک کمپین با اینفلوئنسر مارکتینگ نیست، پس چرا شرکت های بزرگ از این صحنه گردان های شناخته شده برای معرفی کسب و کار و خدمات خود استفاده می کنند؟
یکی از راه هایی که ما برای قابل اعتماد بودن یک پست روی شبکه های اجتماعی به کار می بریم، فیدبک مستقیمی است که از مشارکت کاربران توسط همان شبکه اجتماعی منتشر می شود. مثلا تعداد لایک ها در اینستاگرام و یا کامنت های حقیقی زیر یک پست. ولی از سوی دیگر نمی توان به صورت دقیق این موضوع را برای یک اینفلوئنسر به کار برد.شاید به این جهت که بخش زیادی از فیدبک هایی که این اشخاص در زیر پست های خود دریافت می کنند، حاوی عبارت هایی است که هرکدام از آنها به تنهایی می تواند یک کسب و کار را به سمت بدنامی بکشد.
ولی با این وجود کماکان کسب و کارها ریسک می کنند و تبلیغات خود را به آدم هایی می سپارند که بخش زیادی از مردم علاقه ای به آنها ندارند و یا توسط خیلی از کاربران شبکه های اجتماعی مورد تمسخر قرار می گیرند. این همان نقطه ای است که می توان پرسش من را بر آن استوار کرد و البته در مقابل حقیقت پذیرفته شده ی همکارم قرار داد.
قبیله سازی در اینفلوئنسر مارکتینگ و شبکه های اجتماعی
گمان می کنم تجارت اینفلوئنسر مارکتینگ در حال تغییر شکل است. تا اواخر ۲۰۱۸ کسب و کارهایی که یک شعبه درآمد زایی انلاین دارند، بخشی از کسب و کار خود را به سمت اینفلوئنسر مارکتینگ هدایت می کنند و همین موضوع سبب می شود تا این بخش از دیجیتال مارکتینگ شاهد رشد مالی بزرگی باشد. در عین حال بهترین هدف برای مشاغل آن دسته از اینفلوئنسرهایی هستند که بصورت شبکه ای از آدم های صمیمی و قابل اعتماد فعالیت می کنند. چراکه این شبکه دایره ی قابل اتکایی از کاربرانی را در برمی گیرد که به آنها اعتماد دارند و آنها را بر روی شبکه های اجتماعی خصوصا اینستاگرام دنبال می کنند.
البته این مسئله یک پاشنه ی آشیل هم دارد. تبلیغات در شبکه های اجتماعی پدیده ی جدیدی است و مردم امروزه به سادگی محتوای تبلیغاتی را می پذیرند، اما اگر سختگیری ها افزایش یابد و مردم اعتماد خود را به این شیوه از تبلیغات از دست بدهند، اینفلوئنسر مارکتینگ نقش خود را به عنوان یک اهرم قوی از دست می دهد و به یک شمشیر دولبه تغییر ماهیت می دهد. در واقع ممکن است مخاطبان از اینفلوئنسر ها بخواهند که حقیقت تبلیغات خود را به اثبات برسانند و یا ثابت کنند که کیفیت محصولی که آنها مشغول تبلیغش هستند، دقیقا همان چیزی است که ادعا می شود.
در آینده ی نزدیک رقابت برای به دست آوردن یک باکس تبلیغاتی روی پیج یا صفحه ی اینفلوئنسر، ممکن است به افزایش ارزش منجر شود. شاید دامنه ی رقابت چنان گسترده شود که شرایط برای اینفلوئنسرها هم سخت گردد و برندهای شخصی و کوچکی که زمانی با مبالغ بالا کار می کردند، اکنون برای جذب سفارش حتی بصورت رایگان نیز داوطلب شوند. چیزی مشخص نیست، اما تصور کلی من این است که آینده تبلیغات اینترنتی می تواند در حوزه هوای تازه ای تنفس کند.
کاملا با این مقاله موافق هستم. تقریبا آینده بازاریابی در دستان اینفلوئنسر ها خواهد بود. البته با نگاهی اجمالی هم می تواند متوجه رشد صعودی آن ها بود.
با جرات می توان گفت بین تمام شرکت های تبلیغاتی، ای نتورک همیشه بهترین مقالات را دارد.
یکی از قسمت های سایت همین بلاگ است که همیشه به آن سر می زنم